ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کلمه«منافق» حدود 32 بار در قرآن کریم آمده و خداوند این گروه را به شدید لحن مورد نکوهش و توبیخ و تهدید قرار داده است ( حسینی دشتی ، 9/620).
چنانکه خدای سبحان می فرماید :
«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا» (نساء/145)« آری ، منافقان در فروترین درجات دوزخند ، و هرگز برای آنان یاوری نخواهی یافت ».
علمای عرب زبان کلمه «منافق» را مشتق از «نفاق» می دانند که در اصل به معنی یکی از راههای ورودی لانه موش صحرایی است . اما محققان جدید آن را ریشه حبشی «مَنافِق» به معنی بدعت آور یا مبتدع می دانند .
استعمال مرسوم آن در زبان مسلمانان به معنی دو دل ، مردد و سست اعتقاد را داراست . اما اینکه منافق را به معنی دو روی و شکاک استعمال می کنند ، تنها برای بیان جوانب خاصی از معنی این کلمه، مناسبت پیدا می کند (حلبی ، 49).
طریحی و ابن منظور در تعریف منافق می نویسند :
« وَ الْمُنَاِفقُ هُوَ الَّذی یُخفی الْکُفْرَ وَ یُظْهِرُ غَیْرَه ». (مجمع البحرین ،4/354 ؛ لسان العرب ،14/243)
منافق کسی است که کفر را اخفاء می کند و غیر آن را (اسلام) را آشکار می کندیعنی در باطن ، کافر و در ظاهر ، مسلمان باشد.
آنان کسانی اند که از منطق و استدلال به دورند و برای اهداف فردی و منافع زود گذر خود ، با عقیده و مرام اکثریتی مخالف باشند و با توجه به شرایط کارشکنی می کنند اما به خاطر ترس از گروهی و یا به خاطر منافع فعلی ، به دوستی و مودت تظاهر می نمایند (سبحانی ، دوست نماها ، 3-2 ) .
کسی که طریقی مرموز و مخفیانه برای خود برگزیده تا با مخفی کاری و پنهان کاری در جامعه نفوذ کند و به هنگام خطر از طریق دیگر بگریزد و یا به عبارت دیگر دری را نشان داده و از در دیگر خارج شود «منافق» گویند (شریعتمداری ، 4/511) .
وجه تسمیه اشخاص دورو به منافق بدین جهت است که آنان همچون لانه موش صحرایی دو در دارند که هنگام احساس خطر از دری بدان وارد و از در دیگر خود را می رهانند منافق نیز از دری داخل اسلام می شود و از در دیگر از اسلام خارج می شود (ابن منظور ، 14/243) .
گویا نام گذاری اشخاص منافق بدین خاطر است که آنها آنچه در دل دارند با آنچه بر زبان جاری می کنند یا حتی عمل می نمایند متفاوت است به هرحال از آن جهت منافق گویند که از ایمان خارج شده اند(قرشی ، 7/99). شخص منافق از جهت تفکر و تصمیم ناتوان بوده و خود را با هر جمعیت و محیطی تطبیق می دهد و چهره های گوناگون دارد تا به هر رویی مردمی را بفریبد (قریب ،2/606) .
از مطالب فوق به یک تعریف کلی منافق دست می یابیم و آن اینکه واژه منافق به مفهوم دورنگ و دو چهره و ظاهر ساز می باشد و به کسی اطلاق می گردد که به ظاهر به در ایمان درآید و به باطن به کفر بجهد به زبان با مسلمانان باشد و به دل با کافران و معنی آن «استتار الکُفْرَ وَ الاِظْهَارُ الایمَانَ» باشد .
سخنی را گوید که خود بدان ایمان ندارد ، از مکتبی و مرامی دم زند که به آن معتقد نیست و به خاطر همین دوگانگی زبان و دل ، شیوه سخن گفتن را «نفاق» و شخص را منافق گویند .
در نتیجه به طور کلی می توان گفت ، منافق به کسی گفته می شود که کفر خود را در دل می پوشاند و ایمان خود را (به ظاهر) آشکار می نماید یعنی دارای جهت گیری و فکری ضد دینی است و خلاف آن را به مومنین ابراز می نماید . پس آنها رازی ناگفته و نهانی در دل دارند که کمترین آن دو رویی و سوادگری در دین خداست.