نشانه های روز قیامت

        التّفسیر:
فی تفسیر الآلوسی «روح المعانی» فی قوله تعالى :    «یَومَ تَمورُ السَّماءُ مَورا»    : و معنى تمور تضطرب کما قال ابن عبّاس ؛ أی ترتجّ و هی فی مکانها ، و فی روایة عنه : تشقّق . و قال مجاهد : تدور ، و أصل المَور التردّد فی المجیء و الذهاب ، و قیل : التحرّک فی تَموُّج ، و قیل : الجریان السریع ، و یقال للجری مطلقا . (٦)
و فی «مجمع البیان» فی قوله تعالى :    «و إذا السَّماءُ فُرِجَتْ»    : أی شُقّت و صُدعت فصار فیها فروج . (٧)
و فی قوله تعالى :    «وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ»    : أی انفرج بعضها من بعض    «فَهِیَ یَوْمَئذٍ واهِیَةٌ»    أی شدیدة الضعف بانتقاض بنیتها، و قیل : هو أنّ السماء تنشقّ بعد صلابتها ، فتصیر بمنزلة الصوف فی الوَهی و الضعف . (٨)
و فی المیزان فی تفسیر القرآن فی قوله تعالى :    «فإِذا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَردَةً کَالدِّهانِ»    أی کانت حمراء کالدهان ، و هو الأدیم الأحمر . (٩)
و فی قوله تعالى :    «یَومَ تَکونُ السَّماءُ کَالمُهْلِ»    ، المُهل : المُذاب من المعدنیّات کالنحاس و الذهب و غیرهما ، و قیل : دردی الزیت ، و قیل : عکر القطران . (١٠)
و فی قوله تعالى :    «یَومَ نَطْوی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ کَما بَدَأنا أوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ...»    إلى آخر الآیة : قال فی «المفردات»: و السِّجِلّ قیل : حَجَر کان یُکتب فیه ثمّ سُمّی کلّ ما یکتب فیه سِجلاًّ ، قال تعالى :    «کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ»    أی کطیّه لما کتب فیه حفظا له ، انتهى .
و هذا أوضح معنىً قیل فی معنى هذه الکلمة و أبسطه .
و على هذا فقوله :    «لِلْکُتُبِ»    مفعول طیّ ، کما أنّ السجلّ فاعله ، و المراد أنّ السجلّ ـ و هو الصحیفة المکتوب فیها الکتاب ـ إذا طُوی انطوى بطیّه الکتاب ؛ و هو الألفاظ أو المعانی التی لها نوع تحقّق و ثبوت فی السجلّ بتوسّط الخطوط و النقوش ، فغاب الکتاب بذلک و لم یظهر منه عین و لا أثر ، کذلک السماء تنطوی بالقدرة الإلهیّة کما قال :    «وَ السَّماواتُ مَطوِیّاتٌ بِیَمینِهِ»    (١١) فتغیب عن غیره و لا یظهر منها عین و لا أثر ، غیر أنّها لا تغیب عن عالِم الغیب و إن غاب عن غیره ، کما لا یغیب الکتاب عن السجلّ و إن غاب عن غیره .
فطیّ السماء على هذا رجوعها إلى خزائن الغیب بعد ما نزلت منها و قُدّرت ، کما قال تعالى :    «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلومٍ»    (١٢) ، و قال مطلقا :    «و إلى اللّه ِ الْمَصیرُ»    (١٣) ، و قال :    «إنَّ إلى رَبِّکَ الرُّجْعى»    . (١٤)
و لعلّه بالنظر إلى هذا المعنى قیل : إنّ قوله :    «کَما بَدَأنا أوَّلَ خَلقٍ نُعیدُهُ»    ناظر إلى رجوع کلّ شیء إلى حاله التی کان علیها حین ابتُدئ خلقه ، و هی أنّه لم یکن شیئا مذکورا ، کما قال تعالى :    «وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبلُ وَ لَمْ تَکُ شَیئا»    (١٥) ، و قال :    «هَلْ أَتى عَلَى الإِنسانِ حینٌ مِنَ الدَّهرِ لَم یَکُنْ شَیْئا مَذکورا»    (١٦) . (١٧)

«و آن گاه که آسمان بشکافد».
«و آسمان که در آن روز سست شده است، بشکافد».
«آن گاه که آسمان بشکافد، رنگى سرخ چون رنگ چرم خواهد داشت».
«روزى که آسمان چون فلزّ گداخته شود».
«روزى که آسمان را چون طومارى نوشته درهم نوردیم و چنان که نخستین بار بیافریدیم آفرینش آن را از سر گیریم. این و عده اى است که برآوردنش به عهده ماست و ما چنان خواهیم کرد».
تفسیر :
در تفسیر آلوسى (روح المعانى)، ذیل آیه «روزى که آسمان سخت بچرخد» آمده است : واژه «تمور»، چنان که ابن عباس گفته، به معناى «مى لرزد» است. یعنى آسمان در همان جایى که قرار دارد به لرزه در مى آید. در روایتى دیگر از ابن عباس، این واژه به معناى «شکافته مى شود» تفسیر شده است. مجاهد مى گوید : یعنى بچرخد. واژه «مور» در اصل به معناى آمد و شد است. به قولى به معناى حرکتِ موجدار است. به قولى به معناى جریان و حرکت سریع است و به معناى مطلق جریان یافتن و روان شدن نیز مى باشد.
در مجمع البیان، ذیل آیه «و آن گاه که زمین بشکافد» آمده است : یعنى شکاف بردارد و در آن رخنه ها و شکافهایى پدید آید.
درباره آیه «و آسمان بشکافد» مى گوید :
یعنى قسمتهایى از آن، از قسمتهاى دیگرش شکافته و باز شود. «و آسمان در آن روز سست است» یعنى با درهم شکسته شدن هیکل و ساختمانِ آن، بسیار سست شود. به قولى : آسمانِ سخت و استوار از هم مى شکافد و مانند پشم، سست و نرم مى شود.
در المیزان فى تفسیر القرآن، ذیل آیه «و آن گاه که آسمان شکافته شود، رنگى سرخ چون رنگ چرم خواهد داشت»،آمده است : یعنى مانند«دِهان» که چرم قرمز است، سرخ رنگ خواهد بود.
درباره آیه «روزى که آسمان چون مُهل شود» مى گوید : «مُهل» به معناى هر فلزّ گداخته اى مانند مس و طلا و امثال اینهاست.به قولى به معناى «دُرد روغن» است و به قولى نیز به معناى «ته نشین قطران» مى باشد.
آیه «روزى که آسمان را چون سجلّ (طومارِ) نوشته شده در نوردیم و آن را همچنان که نخستین بار آفریدیم دوباره بیافرینیم...». در مفردات آمده است : گفته شده که «سجلّ» سنگى بوده که روى آن نوشته مى شده، ولى بعدها به هر چیزى که روى آن نوشته مى شد سجّل مى گفتند. خداوند متعال فرموده است : «همچون طومارِ نوشته آن را درهم نوردیم». یعنى آن طومار، نوشته هاى خود را درهم مى پیچد تا محفوظ بمانند. پایان سخن مفردات. این معنا روشنترین و ساده ترین معنایى است که درباره مفهوم این واژه (سجلّ) گفته شده است.
بنا بر این، واژه «للکتب» مفعول «طىّ» است و فاعل آن «سجلّ» مى باشد. و مراد این است که سجلّ ـ یا همان طومار و صفحه اى که روى آن نوشته شده است ـ وقتى درهم پیچیده شود با درهم پیچیده شدن آن، نوشته هاى داخل آن نیز، یعنى همان واژگان و معانى اى که به واسطه خطوط و نقوش نوعى تحقّق و ثبوت در سجّل دارند، درهم پیچیده مى شود و بدین ترتیب نوشته ها ناپیدا مى شوند و هیچ عین و اثرى از آنها دیده نمى شود. آسمان نیز با قدرت الهى اینچنین درهم پیچیده مى شود،چنان که فرمود : «و آسمانها، به دست او پیچیده مى شوند» و در نتیجه، از جز او پوشیده و پنهان مى شوند و هیچ عین و اثرى از آنها پیدا نمى ماند. ولى از عالَم غیب، پنهان و پوشیده نیستند، هر چند از جز آن پنهانند؛ چنان که نوشته هاى داخل سجلّ و طومار نیز از خود طومار پنهان نیست، ولى از دیگران پنهان است.
درهم پیچیده شدن این گونه آسمان، بازگشتش به خزاین غیب است که در آغاز از این خزاین به اندازه مقدّر شکل گرفت. چنان که خداوند متعال مى فرماید : «هیچ چیزى نیست مگر این که خزاین آن نزد ماست و از آن جز به اندازه مشخص و معلوم فرو نمى فرستیم». و در جایى دیگر به طور مطلق مى فرماید : «و بازگشت به سوى خداست»؛ و باز مى فرماید : «همانا بازگشت به سوى پروردگار توست».
شاید با التفات به همین معنا گفته شده است : آیه «همچنان که در آغاز آن را آفریدیم دوباره آفرینشش را از سر مى گیریم» ناظر به این معناست که هر چیزى به همان حالتى که در آغاز خلقتش داشته است برمى گردد و آن این است که هیچ بود. چنان که فرموده است : «تو را که پیش از این چیزى نبودى، بیافریدیم» و فرموده است : «آیا بر انسان مدّتى از روزگار گذشت و او چیزى در خور ذکر نبود؟».


١-المرسلات : ٩.
٢-الحاقّة : ١٦.
٣-الرحمن : ٣٧.
٤-المعارج : ٨.
٥-الأنبیاء : ١٠٤.
٦-تفسیر الآلوسی: ٢٧/٢٩.
٧-مجمع البیان : ١٠/٦٢٩.
٨-المیزان فی تفسیر القرآن: ١٠/٥٢٠.
٩-المیزان فی تفسیر القرآن : ١٩/١٠٧.
١٠-المیزان فی تفسیر القرآن : ٢٠ / ٩ .
١١-الزمر : ٦٧.
١٢-الحجر : ٢١.
١٣-آل عمران : ٢٨.
١٤-العلق : ٨.
١٥-مریم : ٩.
١٦-الدهر : ١.
١٧-المیزان فی تفسیر القرآن : ١٤/٣٢٨.